سکوت اتاق | ||
|
خسته شدم از این همه حرف بیهوده و مزخرف . . . همه میگن کرایه گرون شده . بنزین گرون شده . همه چیز گرون شده . . . به من چه اخه . . . یه شورش کنین کار خلاص . . . والا . . . مردم ما فقط عادت دارن بخودشون اعتراض کنن و سر همدیگه خالی کنن عقده هایی رو که ؟؟؟؟؟ براشون ساخته . . . هووووووووووی آقا کجا ؟ خجالت نمیکشی ؟ شرم نمیکنی ؟ بی انصاف مفت خور ؟ لاشی عوضی ؟ میخوام اسم ببرم اما نمیشه . . . خسته شدم از حاجی هایی که شلوارشون تا دم باسنشون میاد پایین و لب گورن و هنوز از صیغه ای که خودشون واسه خودشون فتوا دادن دست بر نمیدارن . . . اه لعنتی به یه متر ریش شما باید بسوزم من ؟ لبریز کردم دیگ بقران . . . [ یادداشت ثابت - جمعه 93/2/13 ] [ 6:35 عصر ] [ وهاب بهداد ]
سلام دوستای عزیز و مهربونم . . . بعد مدتها دوباره اومدم تا درخدمتتون باشم.دلم براتون خیلی تنگ شده بود.این مدت ایران نبودم و کلی حرفا دارم از جایی که بودم . . . مواظب خودتون و خوبیاتون باشین . . . [ چهارشنبه 93/8/14 ] [ 11:6 صبح ] [ وهاب بهداد ]
روزهایم تلخ صدایم خسته تنم بی حس چشمانم خواب من کجا هستم ؟ به وحشت اسیر به کابوس مبتلا مجالی برای ماندن نیست باید رفت از جایی که فقط افسوس غذایت شده باید سکوت کرد و رفت . . . میروم [ یکشنبه 92/2/1 ] [ 12:8 عصر ] [ وهاب بهداد ]
قابل توجه دختران محترم : **************** سلامتی اونایی که منو به خاطر خودم میخوان نه واسه پرایدم … **************** خود گره خوری هندزفری رو میشه هضم کرد ولی گره خوردنش با شارژرو کجای دلم بزارم ؟ *************** یکی از فانتزیام اینه که برم قهوه خونه بعد یارو بپرسه قلیون میکشی ؟ بعد من با یه لبخند تلخ بگم : قلیون واسه سوسولاس ما یه عمره از زمونه میکشیم ! بعد توی دود قلیونای قهوه خونه محو بشم ... *************** یکی از فانتزیام اینه که با مخاطب خاصم تو خیابون راه برم بعد یه پسره بیاد تیکه بندازه منم عین این فیلما وایسم یواش برگردم و بگم : “هی پسر … چیزی گفتی ؟” پسره هم با پررویی بگه آره و بعد با هم گلاویز بشیم و خیلی سنگین همدیگه رو بزنیم و مخاطب خاصم هی جیغ و داد و گریه. ملت دورمون اصن خیلی خفن ، بعد که پسر رو زدم با لباس خاکی برمیگردم یه لبخند نرم میزنم و میرم سمت مخاطبم. نزدیکش که میشم صدای گلوله میاد و من میوفتم رو زانوهام … نگو پسره اسلحه داشته و با سر و صورت خونی نفسای آخرو میزنه و میمیره … مخاطب خاصمم منو بغل میکنه و فریاد زنان میگه:”نــــــــــــــــــــــه” منم میگم : “دیدار به قیامت عزیزم” و میوفتم و جان به جان آفرین تسلیم میکنم … ******************* یکی از فانتزیام اینه مامور شهرداری بشم و یه کیف پر از پول پیدا کنم برم تو افق همشو خرج کنم ؛ همش که نباید فانتزی آموزنده باشه !!! ******************* یکی از فانتزیام اینه که بتونم تو افق محو بشم اما هم کاری میکنم ارور میده ؛ والا دوستان میتونید راهنمایی کنید یا آموش ویژه بذارید ؟ به خدا منم دل دارم … ******************* یکی از فانتزیام اینه که آزمایش خون بدم بعدش مثل فیلما آزمایشم جا به جا شه و زنگ بزنن بگن : متاسفیم شما HIV دارین ! منم غش کنم ... البته اگه شانس منه زنگ میزنن میگن تبریک میگم شما باردارین ... ******************* یکی از فانتزیام اینه که یه روز پشت تلفن توی جمع بگم خودمو با اولین پرواز میرسونم … ******************* برادر زادم اومده میگه عمو وهاب یه گنجشک رو درخت خونتون دو تا جوجه اوورده تو رو خدا نری بخوریشون . . . من یه همچین تصویری از من تو ذهن بچه اس ******************* داشتیم با بابام تو خیابون میرفتیم دوستشو دید ، بعد از سلام و احوالپرسی دوستش به من اشاره کرد گفت این پسرتونه ؟ بابام یه سری تکون داد گفت آره دیگه چوب خدا صدا نداره !!! ******************* پسر عموم با ?ه خانوم نسبتا محترم?رفته ب?رون ، رفتن کاف? شاپ آب م?وه و ک?ک و بستن? خوردن ، رفتن رستوران چلو کبابو ماست و ترش? و ز?تون و دوغ خوردن ، بعد اومده خونه و د?گه دختره جواب تلفنش رونداده … پسر عموم هم آخر شب خ?ل? جد? اس ام اس داده و گفته : پس گشنت بود ؟!؟!؟! ******************* دیشب اومدم خونه میخواستم خودمو لوس کنم و به اصطلاح چـُسى بیام گفتم : مامان هوا خیلى سرده ، گلوم درد میکنه فک کنم سرما خوردم … ******************* از دختر عموم که اندازه یه ماکارونی قد داره پرسیدم : حالت چطوره ؟ گفت : میجی یوجی … اولش فکر کردم داره چینی ژاپنی حرف میزنه نگو منظورش این بوده : مرسی ، تو چی ! یعنی این دخترا به روح اعتقاد دارن ؟ ******************* صبح سر سحر بابام از سر میز پا شد یهو می پره با دست نوک دماغمو می گیره،همچین کشید که هنوز درد میاد می گم : واسه چی اینجوری می کنی؟ می گه : داشتم سر می خوردم خرطوم تو رو گرفتم سر نخورم. ******************* رفتیم ایران خودرو بابام به یارو میگه پراید دارید؟ ******************* دیشب رفتیم خونه خالم یه پسر داره اندازه ماکارونی 4 سالشه اومده میگه : این علامت حاکمه بزرگ میتی کومانه خواستم خر کیف شه احترا گذاشتم برگشته میگه : تو نمی خوات احترام بزاری (زومبه) ******************* پسر داییم هنوز پوشک پاشه تازه حرف زدن یاد گرفته بهش میگم ای جانم پوشک داری خوشمل پسمر؟ میگه پ نه پ دستشویی فرنگی پام کردم،اگه کار داری بهت قرض بدم تا غروبش نگاش نکردم می ترسیدم بهم تیکه بندازه یعنی پیشرفت نسل جدید دهن منو آزاد راه کاملا آسفالت کرده !!!!
[ شنبه 91/12/5 ] [ 12:58 عصر ] [ وهاب بهداد ]
دلم خیلی گرفته از خیلی ها . . . [ سه شنبه 91/12/1 ] [ 11:43 صبح ] [ وهاب بهداد ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |